هرگاه معماری از تکیهگاههای عینی ساختمان به سمت محیط ناملموس ادراک و تجربهی انسانی حرکت میکند، پیشبرد درک تجربی زیباییشناسی دشوار میشود. چراکه ماهیت غیرملموس، زودگذر و هیجانی آن ...
بیشتر
هرگاه معماری از تکیهگاههای عینی ساختمان به سمت محیط ناملموس ادراک و تجربهی انسانی حرکت میکند، پیشبرد درک تجربی زیباییشناسی دشوار میشود. چراکه ماهیت غیرملموس، زودگذر و هیجانی آن باعث میشود، سنجش درونی آن با خودآگاهی یا سنجش خارجی آن با مشاهده یا توسط ابزارها با مشکل روبهرو شود. ازاینرو یکی از راههای ممکن برای شناخت بهتر این نوع از ادراک، توجه به موضوع هویتمداری در آثار معماری و نقش آن در تشدید احساس زیباییشناسانه انسان از فضاست؛ لذا هدف از تهیه مقاله حاضر شناخت توانمندیهای زیباییشناسی در معماری ایران در پاسخ به نیازهای مخاطبان و کشف رابطهی میان ترجیحات آنها و انطباق آن با موضوعات هویتی مرتبط با ارزیابیهای عاطفی ناشی از تجربه حس خوشایندی فضاهاست. در این راستا این پرسش مطرح میشود، مؤلفههای تبیینکننده ارزیابی عاطفی فضا چه ارتباطی با حس هویتمداری و انطباق آن با ترجیحات زیباییشناسی کاربران مبتنی بر تجربه آثار معماری دارند؟ بر اساس مؤلفهها و معیارهای مرتبط باآنچه مستخرج از ادبیات نظری موضوع بود و با بهرهگیری از نمونۀ جامعۀ آماری 40 نفر زن و تکمیل پرسشنامه محققساخته در بازدید حضوری از سه ساختمان فرهنگی منتخب، دادههای حاصل از امتیازها (طیف پنج لیکرتی) با استفاده از تحلیل رگرسیونی ارزیابی شد. نتایج نشان داد؛ مؤلفۀ تبیینکننده ارزیابی عاطفی کاربران ابتدا از طریق مؤلفههای هیجانی به دو بعد اصلی 1- حالات هیجانی و 2- مبادله هیجانی، قابل تقسیمبندی است. حالت هیجانی که تجربهی عاطفی و احساسی کاربر را شامل میشود و از طریق مؤلفههای ادراکی، شناختی و انگیزشی تبیین میگردد، بیشترین ارتباط را با احساس هویتمندی آثار معماری نشان میدهند. مبادلهی هیجانی نیز مبتنی بر تعامل کاربر و تجربه فضایی اوست که نقش مؤلفههای حسی-حرکتی و رفتاری را بهعنوان عامل مؤثر بر تعامل هیجانی و ارزیابی عاطفی حاصل از آن معین میکند و بهصورت غیرمستقیم تحتتأثیر مؤلفههای شناختی بر شدت ترجیحات زیباییشناسی فضا مؤثر هستند.
اگر بپذیریم که انسان، بخش مهمى از هویت خود را از محیط میگیرد و نسبت دادن خود به محیط و الگوهاى غالب در آن، ادراک انسان را تحت تأثیر قرار میدهد، آنگاه میتوان اهمیت نقش الگوهایى از معماری سنتی، همچون ...
بیشتر
اگر بپذیریم که انسان، بخش مهمى از هویت خود را از محیط میگیرد و نسبت دادن خود به محیط و الگوهاى غالب در آن، ادراک انسان را تحت تأثیر قرار میدهد، آنگاه میتوان اهمیت نقش الگوهایى از معماری سنتی، همچون «باغ ایرانى» را درک کرد. از اینرو این پژوهش سعی دارد کهبا استفاده از یک مدل مفهومی، ارتباط وجوه هویتی معماری سنتی را با وجوه انسانی بررسی و مفهوم «هویت مکان» را براساس ادراکات حسی در باغ ایرانی تبیین کند. این مقاله با رویکرد کیفی و بهصورت توصیفی ـ تحلیلی و با نگاهی تفسیری انجام گرفته است. نتایج حاکی از آن است که باغ ایرانی بهعنوان «مکان» یک پدیدهی کیفی و متشکل از «تجربهای حسی» است که در وهلهی اول با دیدگاهی بصری و فضایی، همهی دادههای حسی را انتظام میبخشد و سپس ویژگی خاص خود را در همین راستا و از طریق ایجاد ساختار ذهنی و تداعی معانی وجودی جهت خاطرهسازی در بستر زمان نمایان میسازد. بدین ترتیب میزان احساس «این همانی» انسان با وجه کیفی باغ ایرانی درجهای از احراز «هویت مکان» است.
یکی از کارکردهای اصلی مجسمههای شهری در ایران با توجه به پشتوانه فرهنگی غنی آن، ارتقای کیفیت بصری و انتقال مفاهیم هویتی به منظر شهر است که میتواند در شکلگیری و همسو بودن با هویت معنایی موجود، نقش ...
بیشتر
یکی از کارکردهای اصلی مجسمههای شهری در ایران با توجه به پشتوانه فرهنگی غنی آن، ارتقای کیفیت بصری و انتقال مفاهیم هویتی به منظر شهر است که میتواند در شکلگیری و همسو بودن با هویت معنایی موجود، نقش عمدهایی عهدهدار باشد. اکنون این مسأله مطرح میشود که مجسمههای شهری تهران بهعنوان یک عنصر کالبدی و بصری از ابتدای حضورشان در انتقال مفاهیم هویتی به منظر فرهنگی شهر چه جایگاهی داشتهاند؟ و چگونه در جهت ایجاد «هویت مکان» ایفای نقش کردهاند؟ این تحقیق بهصورت کیفی و روش توصیفی ـ تحلیلی به مطالعه پیشینه و دلایل پیدایش مجسمهها در شکلگیری مفهوم هویت منظر فرهنگی شهر تهران پرداخته است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که مجسمههای شهری تهران از زمان پیدایش تا امروز روندی متغیر در بازنمود هویتبخشی به منظر شهر داشتهاند. بهطوریکه مجسمههای دوره پهلوی و بالاخص دوره انقلاب اسلامی (دهه 60 و 70)، از طریق ویژگیهایی چون «زمینهگرایی» و «محتواگرایی» در هر دوره به ترتیب نوعی «هویت اسطورهای/ اقتدارگونه» و «هویت ارزشی» را از طریق بازنمود محتوای زمینهای (فرهنگی، اجتماعی، سیاسی) و معنایی به منظر فرهنگی شهر منتقل کردهاند، درحالیکه این نقش عمدتاً در دهه 80 کمرنگتر شده است.
مفهوم هویت، عناصر و مقولههای گوناگونی را دربرمیگیرد و هنرهای سنتی همواره یکی از بسترهای شناخت هویت ایرانی بوده است. معماری سنتی بهعنوان محسوسترین و قابل درکترین بخش از هنر ایرانی در ساحت عناصر ...
بیشتر
مفهوم هویت، عناصر و مقولههای گوناگونی را دربرمیگیرد و هنرهای سنتی همواره یکی از بسترهای شناخت هویت ایرانی بوده است. معماری سنتی بهعنوان محسوسترین و قابل درکترین بخش از هنر ایرانی در ساحت عناصر و ساختارهای فیزیکی گوناگونی به منصه ظهور رسیده که بهعنوان عناصر هویتبخش بر «روح مکان» معماری ایرانی اثرگذار بودهاند. یکی از این عناصر بهصورت نماد تصویری و مفهومی در قالب «هندسه مقدس» ظهور میکند. «هندسه مقدس» بهعنوان برترین صورت نمادین در قالبی مادی به بهترین وجه در ساختار معماری سنتی ظاهر شده و هویت معماری را تحت تأثیر قرار داده است. حال این سؤال مطرح میشود که تزئینات هندسی چه نقشی در هویتسازی معماری سنتی ایران در دوره اسلامی دارند؟ و چه مفاهیم و صورتهایی در هندسه مقدس، عوامل هویتساز معماری سنتی محسوب میشوند؟ این تحقیق بر مبنای پژوهش تفسیری و به روش کیفی جهت ارائه مدلی برای ترسیم نسبت میان هندسه مقدس و مؤلفههای هویتساز آن انجام شده است. در نهایت این نتیجه حاصل شد که حضور اشکال هندسی در تزئینات معماری سنتی به مثابه زبان نمادینی عمل میکنند که با بیانی مفهومی، تجربه زیباییشناسانهی خاصی از مکان را در اختیار انسان قرار میدهند. «اینهمانی» حاصله از این تجربه زمینهساز هویتی معنادار برای معماری سنتی بوده است. بدینمعنا که همخوانی هندسه مقدس با هویت انسان موجب تداوم ارتباط میان انسان و مکان میشود، مکانی که هویتش با هویت معنایی انسان سازگار است؛ به طوریکه شاخصههای کالبدی، عملکردی و معنایی هندسه مقدس حامل پیام و معنایی میشود که به هویت معماری سنتی معنا میبخشد.